-
دل شکسته
شنبه 12 آبان 1403 20:21
بنام خدا بعد از مدتها که سفر و گردشگری ما با دلیل و بی دلیل قفل شده بود و حتی صعود به سبلان هم با وجود کوله بسته شده و آماده هر روز به روز بعد و هفته بعد موکول می شد و در نهایت هم با تاسف و تاثر فراوان مجبور به تخلیه کوله شدم و موکول شد به سال بعد ، فرصتی دست داد تا به بهانه رساندن و برگرداندن مهمانان عزیزمان به...
-
فرق جسارت و حماقت
سهشنبه 27 تیر 1402 20:36
بنام خدا سالها پیش جمله کوتاه یا به بیانی کلمه قصاری از بانویی خارجی خواندم و چون خوشم آمد در وبلاگی که آنروزها می نوشتم (کشکول) بازنویسی کردم: «چشم داشتن به سهم دیگری ، جسارت است» مدتها به این جمله فکر کردم و در نهایت پی نوشتی سوالی در پست مذکور اضافه کردم: «پ ن: اگر این جسارت است پس حماقت چیست؟» سالهاست که این سوال...
-
ارزش و ارزشمند
جمعه 29 بهمن 1400 09:55
بنام خدا چند سوال ساده ذهنم را مشغول کرده. خیلی ساده : ارزش چیست؟ چه چیزی ارزش است و چه چیزی ارزشمند؟ آیا چیزهایی مثل زیبایی ، ثروت ، علم ، پاکی ، صداقت ، دینداری ، وطن دوستی و ... ارزش هستند یا ارزشمند هستند؟ یعنی خود اینها ذاتا «ارزش» اند یا «دارای ارزش» اند؟ بطور واضح آیا کسی مثلا زنی که زیباست یعنی دارای زیبایی...
-
باز هم از فواید آبگرمهای طبیعی
چهارشنبه 17 آذر 1400 11:29
بنام خدا چشمههای آب گرم تسکینی برای دردهای عضلانی و بیماریهای پوستی، با خاصیت میکروبکشی است و اثر ضدقارچ دارد. جالب است بدانید محققان اعلام کردهاند که کالریِ مصرفیِ یک ساعت استراحت در آب 40 درجه با نیم ساعت پیادهروی برابر است! این روش، گرمایش غیرفعال نام دارد که برای افرادی که قابلیت تحرک آن ها پایین است، به کار...
-
فواید آبگرم(۲)
چهارشنبه 17 آذر 1400 10:45
بنام خدا چشمه های آب گرم معدنی داروی بسیاری از بیماریهای عضلانی، پوستی، استخوانی، تنشهای عصبی و… هستند. گرما و املاح معدنی این چشمهها، شفابخش بیماریهای مختلف جسم و روح هست. چشمه های آب گرم علاوه بر تفریح خاصیت درمانی هم دارند و به همین دلیل در بین گردشگران بسیار محبوب هستند. وقتگذرانی در چشمه های آب گرم سبب...
-
فواید آبگرم
یکشنبه 7 آذر 1400 21:11
بنام خدا در خصوص فواید استفاده از آبگرم و بخصوص آبگرمهای طبیعی متن های مفید و تخصصی بسیاری هست که به مرور از آن استفاده خواهم کرد که فعلا متن مصاحبه کوتاهی در این خصوص تقدیم می گردد: در خصوص بررسی این چشمه آب گرم از منظر طب سنتی محمد علی اخوان دکترای طب سنتی در گفتوگو با خبرنگار فارس در ایلام، گفت:امام کاظم(ع)...
-
آبگرم شکردره
جمعه 5 آذر 1400 19:56
بنام خدا آبگرم های اسبفروشان، الله حق، شالقون، جلده باخان، سردها، اسماعیل آباد و شکردره در دامنه های کوه بزغوش در منطقه سراب و قینرجه و برجلو کمی آنطرفتر در کنار جاده سراب - اردبیل در تزدیکی شهر نیر می جوشند که بنظرم شکردره بدمسیرترین و البته بکرترین آبگرم سراب و دامنه بزغوش هم بشمار می رود. اگر در اینترنت عبارت...
-
کشف قریب به نیم میلیون حکم هندسی از یک شکل
جمعه 23 مهر 1400 08:46
بنام خدا ابتدا ماجرای زیر از زبان مرحوم علامه حسن زاده آملی: بنده (علامه حسن زاده) حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضی دان داشتم تا این که کلام کشید به این شکل هندسی (قطاع) (1) من از او، به خاطر غرض الهی که در نظر داشتم، سوال کردم: عزیز من! از این شکل چند حکم هندسی می توان استفاده کرد؟ گفت: شاید هفت تا ده تا حکم. گفتم:...
-
نتیجه پدر زن ذلیلی!
چهارشنبه 24 شهریور 1400 17:04
بنام خدا می گوید : شهرستان شاغل بودم . پدر خانمم بدون اطلاع من و با رایزنی با مدیر عامل وقت انتقالی ام به تهران را درست کرد... اجازه ادامه بیان بدبختی هایش را نمی دهم و با لحن شوخی می پرم وسط کلامش : - من جای تو بودم اگر زورم هم نمی رسید زنم را طلاق دهم ، حتما پدر زنم را مجبور می کردم زنش را طلاق دهد . چقدر زن ذلیل...
-
روز خداحافظی
سهشنبه 1 تیر 1400 08:53
بنام خدا در آخرین لحظات غروب، ایستاده ایم کنار خیابان. در تاریکی اول شب به زحمت صورتش را می بینم اما تپل و سفید است . کمی بزرگتر از حالای امیر علی مان. دوست داشتنی است و دارم سعی می کنم به "جدایی" و خداحافظی راضی شود. نمی دانم چمدان بین مان برای کداممان بسته شده است اما می دانم که این منم که از آنها(خانواده...
-
افسانه، اسطوره و تاریخ
جمعه 26 دی 1399 11:28
بنام خدا خواهرزاده ام علاقمند شده تا تاریخ ایران باستان بخواند. علت پیدایش علاقه اش هر چه باشد وادارم کرد تا در کتابفروشی ها دوری بزنم. تاریخ ایران جهت فهم کودکان و نوجوانان نیافتم و کتابهایم هم به دردش نمز خورند. خلاصه ای ازتاریخ را برایش گفتم ودر ادامه لازم دانستم تا در خصوص فرق افسانه و اسطوره با تاریخ کمی روشنش...
-
داستانهای استخاره
سهشنبه 25 آذر 1399 13:06
بنام خدا پسر عمو ذبیح الله تعریف می کرد که : بچه بودم و توی کوچه مشغول بازی با بچه ها که مردی معقول و مهربانی که از کوچه گدر می کرد با دیدن من، مرا مورد مهر و محبت خود قرار داد: - پسر حاج آقا ! آفرین بهت که چه پسر خوب و مودبی هستی، بدو برو از بابات یه استخاره برام بگیر! بدو رفتم خانه و از پدر برای مرد رهگذر استخاره...
-
از وقتی که رفته ای
چهارشنبه 19 آذر 1399 12:27
بنام خدا از وقتی که رفته ای... «زمین» روی خوش ندیده است. از ناقه صالح که کمتر نبوده ای!
-
کرونا ۲
جمعه 14 آذر 1399 22:03
بنام خدا کم کم وضع جدی شد. تعریف درستی از جدی شدن ندارم اما با توجه به وضعیت کسانی که قبلاً شاهد بیماری کوویدشان بودم ، وضعم بدتر شد. از روز پنجشنبه تا چهارشنبه هفته بعد چه بر من گذشت فقط خدا می داند. کم کم اشتها صفر شد! با اینکه از قبل می دانستم و خودم را مجبور می کردم حتی به زور و زحمت ، حداقل مایعات بخصوص دمنوشهای...
-
کرونا۱
سهشنبه 11 آذر 1399 20:54
بنام خدا همه چیز از صبح شنبه شروع شد. رییس بعد از سه هفته و گذراندن روزهای سخت کرونایی ، کرونا منفی شده و آمد اداره. رفتیم احوالپرسی. حالش خیلی خوب بود ولی درست در ابتدای دیدار چند تک سرفه ، پیام بدی به من داد. بخصوص که از صبح زود که مهمانان را به فرودگاه رساندم احساس آبریزش خفیف از بینی سمت راست داشتم. هفته قبل ،...
-
از جان من چه می خواهی؟!
یکشنبه 18 آبان 1399 13:00
بنام خدا یادآوری خاطرات قدیمی با همکار سابق الذکر به موارد پست قبلی محدود نشد . خاطره دیگری هم یادآوری شد. یکی از روزها، کله سحر صدای یکی از همکاران خانم آرامش اداره را بهم ریخت.همه همکاران ریختند راهرو که از ماجرای درگیری سر در بیاورند و حس کنجکاوی / فضولی خود را اقناع(!) نمایند. همکار خانم بسیار نازنینی داشتیم که با...
-
مجازات روزگار
سهشنبه 29 مهر 1399 15:35
بنام خدا صحبت های تلفنی با یک همکار قدیمی باعث یادآوری خاطرات قدیمی مشترک شد. از احوالات بعضی از همکارانی که با ایشان خاطرات مشترک داشتیم از همدیگر جویا شدیم و از مرگ بعضی از آنان مطلع و از عاقبت بعضی دیگر غمگین... اگر به گذر زمان از فاصله دور بنگری خیلی از اسرارش فاش می شود و گاهی نیز عدالت روزگار را به خوبی لمس می...
-
صدای قلب مادر
یکشنبه 30 شهریور 1399 17:52
بنام خدا همکاریم. درد دل می کند. شاکی است. از زندگی اش راضی نیست . از وضعیت کاری اش هم ناراضی است. نه تنها پیشرفت نمی کند بلکه احساسی شبیه سقوط دارد. فکر می کند در حال "پس رفت" است. برنامه هایش خراب می شود. همیشه احساس ناکامی می کند. بچه هایش احترامش را نگه نمی دارند. در اداره مسئولان که هیچ حتی همکاران به...
-
دفاع از حق / کمک به نیازمند
چهارشنبه 8 مرداد 1399 17:05
بنام خدا دستفروش بادی بیلدینگ می خواست وارد مترو پر از مسافر شود که مامور کنترل مترو مانعش شد آنهم نه به علت اینکه فروشندگی ممنوع است و در این وضع کرونایی گذشتن از میان صدها نفر که کیپ به کیپ هم ایستاده اند علاوه بر مزاحمت برای مسافران ، شیوع کرونا هم محسوب می شود بلکه به خاطر اینکه ماسک نزده است و جوان قلچماق فحشی هم...
-
در جستجوی خوشبختی
چهارشنبه 8 مرداد 1399 16:32
بنام خدا به رسم سالهای قبل دو روزه رفتم تا دور سرش بگردم. سلطان را می گویم . سلطان ساوالان! دیگر از دوری و دلتنگی چاره دیگری نداشتم و باید با رعایت همه پروتکلهای بهداشتی سری به "آنایورد" ام می زدم . رفتم و البته تا توانستم از مردمان و شهرها فاصله گرفتم. در بیابان و کوهستان شبمانی کردم . در شب تابستانی یخ...
-
هر آنچه تو بخواهی
چهارشنبه 18 تیر 1399 09:15
بنام خدا قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ آیه ۱۸۸ سوره اعراف و آیه ۴۹ سوره یونس در نهایت اضطراب و دو دلی ، این عبارات آرامبخش آبی است بر آتش ! بگو من مالک سود و زیان خود نیستم مگر هر آنچه خدا بخواهد! شاید برای کسانی که هرگز خدایی فکر نکرده اند و نمی کنند به تصورشان این آیه...
-
خواب میدان هوایی هرات
شنبه 14 تیر 1399 00:28
بنام خدا دارم «جانستان کابلستان» رضا امیرخانی را می خوانم. چقدر خلقیاتش را شبیه خودم یافتم... دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید! اما جالبتر توصیفی بود که از میدان هوایی (فرودگاه) هرات داشت. ابتدا بنظرم آشنا آمد و بلافاصله یادم آمد. یادم آمد خواب عجیبی را که در نوجوانی دیده ام. خوابی که هرگز از یادم نمی رود و حال آنکه...
-
زاویه
چهارشنبه 11 تیر 1399 16:30
بنام خدا آخرهای توانم بود و افتاده بودم به "قاطری" زدن تا شاید به خودم بقبولانم که هنوز توان ادامه مسیر را دارم. مطمئن بودم که قله نزدیک است. نفس را با نفس بعدی چاق می کردم که از توی مه غلیظ کوهنوردی پیدا شد. خدا قوتی گفت و پاسخ شنفت. نفسی چاق کرده پرسیدم : - چقدر دیگه مونده؟ - تا کجا؟ مخصوصا نگفتمش تا قله ....
-
در غرب خبری هست!
شنبه 31 خرداد 1399 12:19
بنام خدا فارغ از نحوه پرداختن صدا و سیمای ایران به ماجرای قتل جرج فلوید توسط پلیس آمریکا و البته نحوه پرداختن سیاستمداران کشورمان به این ماجرا که خود داستانی دارد ، عبرتهای زیادی در این ماجراست که ایکاش می شد مستقلا به آنها پرداخت. اول ) موج بیداری مردم : اینکه مرگ یک سیاهپوست باعث جنبشی گردیده که مظاهر برده داری را...
-
خاطرات کنسروی(۲)
جمعه 26 اردیبهشت 1399 11:36
بنام خدا ادامه ... خاطرات کنسروی(۱) از محل استقرار تیپ تا بالای قله بدون تجهیزات حداقل دو ساعت کوهنوردی لازم داشت. با کلی تجهیزات اعم از اسلحه و مهمات و چادر و بیل و کلنگ و ... کشیدیم بالا. نوک قله تقریبا مسطح بود و می شد چند چادر با فاصله کمی در کنار هم برپا کرد. قله به همه کوههای اطراف اشراف داشت ولی غیر قابل نفوذ...
-
فتح ماه
جمعه 12 اردیبهشت 1399 21:01
بنام خدا می گویند نیل آرمسترانگ و همراهش قبل از سفر به ماه در بیابانهای آمریکا - که خیلی شبیه ماه هست - مشغول تمرین بودند که پیرمرد سرخ پوستی به آنها نزدیک شد و علت حضور آنها را در آن بیابان جویا شد . آنها علت حضورشان را توضیح دادند. پیرمرد سرخپوست توضیح داد که آنها معتقدند که ارواح درگذشتگان شان پس از مرگ به ماه...
-
خاطرات کنسروی(۱)
یکشنبه 24 فروردین 1399 14:37
بنام خدا بحث خاطرات که می شود روده درازی می کنم عجیب! بخصوص اگر خاطرات مربوط به دوران شیرین سربازی باشد. این ،«شیرین» بودن دوران سربازی هم برای خودش عبرتها و اعتبارهایی دارد. روزگاری که تا در آنی ، «تلخ ترین» است و چون از آن رسته باشی در طرفه العینی می شود «شیرین ترین»! و فاصله این دو «ترین» کاملا متضاد ، در نیم قدم...
-
کاتب دکان می فروش
یکشنبه 24 فروردین 1399 10:35
بنام خدا وقتی قرار است "مکتوب" بنویسی یعنی شدی "کاتب"! منی که نام شراب از کتاب می شستم زمانه کاتب دکان می فروشم کرد!!!! این شعر و همینطور این ماجرا اینبار برای بار سوم است که برای من اتفاق افتاده . گرچه بار اول خودم هم متوجه کاتب بودن خودم نشده بودم. شاید هم متوجه دکان می فروشی نشده بودم. چه می...
-
آغاز
جمعه 22 فروردین 1399 12:03
بنام خدا اشتباهی دستم خورد به دکمه/منو/گزینه / نمی دونم چی که بعداً دیدم «ساخت وبلاگ جدید» بود اسمش و آدرسش همانی شد که در پرشین بلاگ داشتم. برای اسمش ابتدا خواستم همان «کشکول» باشد و بعد بنظرم آمد فعلا اسمی کلی بگذارم براش : «مکتوب»! اینجا برای خودم خواهم نوشت. از هر چه که دلم بخواهد . بدون هیچ ملاحظه ای از کسی یا...