در غرب خبری هست!

بنام خدا

فارغ از نحوه پرداختن صدا و سیمای ایران به ماجرای قتل جرج فلوید توسط پلیس آمریکا و البته نحوه پرداختن سیاستمداران کشورمان به این ماجرا که خود داستانی دارد ، عبرتهای زیادی در این ماجراست که ایکاش می شد مستقلا به آنها پرداخت.

اول ) موج بیداری مردم : اینکه مرگ یک سیاهپوست باعث جنبشی گردیده که مظاهر برده داری را بعد از صدها سال که پس از پایان عصر برده داری هنوز پا بر جا بوده را نابود می کنند  . نشان از پوست اندازی و بیداری مردم دارد. مردم غرب حساب خود را با «تمدن غربی» صاف می کنند.

دوم) تلافی سرزنشها: هر چه غرب و دولتهای غربی در آشوب‌های ایران بابت آنها به حکومت ایران انتقاد می کردند بر سرشان آمد و گرفتار همانها شدند و از همه جالبتر اینکه معلوم شد  ادبیات حاکمان در هر جای دنیا که باشند شبیه هم است و نمونه اش اینکه ترامپ هم آشوبگران را مشتی اراذل و اوباش توصیف کرد.

سوم) ضعف رسانه ای ما : تا کوچکترین اعتراضی در سطح شهرهای ما می شود رسانه های غربی بهمراه رسانه های اجاره ای و مزدوری سوار موج اعتراضات می شوند و بر آتش آشوب می دمند ولی رسانه های ما در این روزهای پر آشوب غرب نه تنها قادر به پوشش مستقیم آشوبها نشدند بلکه در همین روزها هم بعلت بدهی به ماهواره ها ، پخش برنامه هایشان قطع گردید.

چهارم ) فقدان همبستگی غرب گرایان: نه تنها غربگرایان و مشتاقان غرب در کشور ما  هیچگونه همبستگی با مردم غرب از خود نشان ندادند بلکه تند تر از حکومت های غربی شروع به خبرسازی در خصوص قربانی جنایت پلیس کردند . اینکه او دزد و سارق و حتی بازیگر فیلمهای پورن بوده و ... تا حقوق انسانی ( حق انسان بودن) را به نفع حکومت و پلیس آمریکا از او سلب نمایند. کسانی که در خصوص نحوه زشت «سگ کشی» شهرداری ها اعتراض کرده بودند و در پی ایجاد محل امن برای سگهای ولگرد بودند ، برای یک انسان حق انسانیت قایل نشدند چون طرف او دولتهای غربی بود و این دولتها هستند که به آنها و بچه های آنها تابعیت اعطا می نماید!

و ...

ولی باید این بیداری را «انقلاب تخریب مجسمه ها» نامید. تخریب مظاهر برده داری!

در غرب خبری هست. در غرب خبری شده است. خدا کند در غرب خبری باشد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد